او در انتظار است... (96/2/21 شب نیمه شعبان)
به یاد دارم بزرگی را که سخنی قریب بدین مضمون میگفت:
"وجود و ظهور حضرت مهدی علیه السلام ضرورتی نخواهد داشت، تا زمانیکه دین ضرورت پیدا نکند، و دین ضرورتی نخواهد داشت تا زمانیکه جهان اَبدی (آخرت) ضرورت پیدا نکند، و تا آن هنگام که ما فرزندان آدم معتقد به اصالت جهان مادی هستیم، جهان ابدی نیز ضرورتی نخواهد داشت..."
تا هنگامیکه تمام رغبت و تلاش آدمی ناشی از شوق اصالی به دنیا باشد، تا زمانیکه تمام اندیشه و عمل آدمی پیرامون بهرهمندی هر چه بیشتر از مواهب مادّی باشد، تا زمانیکه عامل محرک ما آدمیان صرفا رسیدن به خوشی و آسایش دنیا باشد، تا زمانیکه بشر تمام زندگی و هدفِ حیات خویش را در چرخهی میان مطبخ و مستراح و رختخواب دنبال میکند، تا زمانیکه آدمی نخواهد که از دنیای وهمیِ تاریکی که برای خویش ساخته است بیرون بیاید، تا زمانیکه آدمی در حیات طبیعی محض غوطهور است، تا زمانیکه وی نتواند "خود" حقیقیِ خویش را از میان غوطهوری و درهم تنیدگی در کششهای حیات طبیعی بیابد، تا زمانیکه وی خود را نیافته و نشناخته... هیچگاه توجه و شوق به ابدیّت و جهان باقی در او زنده نمیگردد و چنین موجود جاهل و خفتهای چه نیازی به "دین" دارد؟
و تا هنگامیکه دین برای ما ضرورتی پیدا نکند، وجود انسان کامل نیز هیچ معنا و ضرورتی پیدا نخواهد کرد...
و "او" در انتظار این "ضرورت" است.